گفت‌وگوی ویژه انجام‌یافته توسط مرکز فرهنگی و اجتماعی خانه مولانا با سوره سامانیان(اسم مستعار) عضو و بنیان‌گزار جنبش خودجوش زنانِ معترض اف

جمعه 3 فروردين 1403

نویسنده : خانه مولانا

سوره(نام مستعار) از نخستین معترضان زن است که در صف‌آرایی اعتراضات زنان نقش برجسته داشت. او با وجود تمام زجری که از آغاز اعتراضات تا کنون پشت سر گذاشته‌است، هنوز در کابل به‌سر می‌برد. او هنوز اشتیاق تمام به ادامه‌ی مبارزات زنانه علیه دستگاه و حاکیمت زن‌ستیز طالبان دارد و قصدی برای برامدن از افغانستان ندارد. از سوره درباره مبارزات زنان، چگونگی وضعیت فعلی زنان و دختران در داخل و سرگذشت جریان‌های مبارزاتی زنان پرسیده‌ایم. با توجه به نیاز و ارزشِ این گفت‌وگو و بر  پایه‌ی خواهش گفت‌وگو شونده، مرکز فرهنگی‌ و اجتماعی خانه‌ی مولانا پذیرفت که این گفت‌وگو را با نام مستعار او به‌نشر برساند. در این گفت‌وگو که دربرگیرنده چگونگی شکل‌گیری جنبش‌های معترض زنان از آغاز تا امروز  است، به پرسش‌های مهمی پیرامون اهداف، چالش‌ها، آسیب‌پذیری‌ها، تجارب و آینده‌ی این جنبش‌ها؛ در گفت‌وگو با یکی‌از اعضا و بنیادن‌گزارانِ برجسته‌ی جنبش‌های معترض زنان، پاسخ یافته است. 

متن گفت‌وگو:

پرسش: خسته نباشید. اوضاع حاکم را که خودم به‌حیث یک دخترِ این وطن مشاهده و تجربه می‌کنم، بر وفق مراد نیست. وضع مبارزات ازچه قرار است؟
پاسخ: متاسفانه بله، اوضاع درهردو موقعیت برمراد نیست. ما اکنون به‌شکل پراکنده‌ای دچار پاشیده‌گی و عدم هم‌آهنگی لازم میان جریان‌های مبارزاتی زنان استیم. یک‌ تعداد رفته‌اند، یک تعداد در تلاش رفتن استند، یک تعداد دیگر افزون بر فشار بیرون از طرف خانواده‌های شان‌هم زیر کنترول و فشار اند، یک‌‌تعداد انگیزه‌ی اولین را برای ادامه دادن ندارند، افراد انگشت‌شماری هنوز تعهد به ادامه مبارزه به‌ هر شکل ممکن دارند.
پرسش: سازمان‌دهی جریان‌های زنانِ معترض چگونه بود، به‌یاد دارید؟
پاسخ: بله به یادم مانده است اما قبل ازهمه‌چیز باید بگویم که امکان دارد هر جنبش به‌شکل و شیوه‌ی ویژه‌ی خودش سازمان‌دهی و آغاز شده باشد؛ من تنها جنبشی را مورد نظر دارم که خودم عضو و از بنیان‌گزار آن هستم. ما جمعی از دوستان هم‌نشین بودیم که طی سالهای اخیر باهم آشنا شده‌ بودیم و این‌ آشنایی‌ها به نزدیکی و هم‌نشینی مبدل شده بود. اما با بازگشت طالبان آشنایی‌های ما هویت دیگری بخود گرفت، ما عملن فضا را بر رخ‌ خود بسته یافتیم، دیگر نمی‌توانستیم آن آزادی و هم‌نشینی را در یک کافه‌ی فرهنگی یا یک رستوران یا فضای دانشگاه پیدا کنیم. ما عملن در جایی قرار گرفته بودیم که دیگر همه‌چیز با آن شکل و شمایل قبلی‌اش خاتمه یافته بود. ما از یک پیام‌خانه‌ی وتسپ سازماندهی را شروع کردیم. دلایل اولی ما برای برامدن به خیابان‌ها واضح بود، برامدیم، اعتراض کردیم برای تصاحب دوباره‌ی بیرون و حفظ همدیگر مان برای هم. تصاحب دوباره‌ی آزادی و بیرون برای همه دخترانی که ازان محروم ماندند، مثل من، مثل خودت و مثل همه‌ی ما. 
پرسش: گفتید تنها در مورد چگونگی سازماندهی جنبشی می‌گویید که خود عضو آن استید. جنبش‌های دیگری هم در کنار شما وجود دارند؟
پاسخ: بله. بیش‌از ده جنبش و گروه معترض ایجاد شده توسط زنان وجود دارد. از حیث زمانی تفاوت‌هایی در زمان و انگیزه هایی جزیی ایجاد هرکدام وجود دارد، اما در قسمتی از گپ، ادعای همگی مشترک است. چندماه قبل ایتلافی میان جنبش‌های‌معترض ایجاد گردید، برخی در کابل استند و برخی در ولایات شکل گرفته‌اند و این ایتلاف بیانگر حضور جمع کثیری از جنبش‌ها و جریان‌هاست.
پرسش: چگونه ادعای همه یکی است اما جنبش‌ها هرکدام دارای کارگزاران و اعضای خود اند، چرا همه ذیل یک نام و جنبش یکجا نمی‌شوید؟
پاسخ: در بخشی از هدف همه جنبش‌ها مشترک اند، اما خیلی از اهداف و برنامه‌های جزیی در هرکدام از جنبش‌ها وجود دارد که برای دیگران ممکن است قابل قبول نباشد. مثلا این‌که دختران باید بتوانند درس بخوانند، یا کار کنند و آزادی داشته باشند، حرف همه است، اما این‌که طالبان حاکم باشند یا نباشند حرف همه جنبش‌های زنان نیست. اهداف برخی از جنبش‌هاست که طالبان حاکم نباشند اما برخی‌ افراد پشت ایجاد یا تشویق شماری از جنبش‌های زنان قرار دارند که لابی‌گرها و پروپاقرص‌های طالبان اند. رویهمرفته، این جنبش‌ها نمی‌توانند در یک‌جنبش ادغام تشکیلاتی شوند. باید پیشتر هم گفتم، ایتلافی میان‌ جنبش‌ها شکل گرفته است، اما آنطور که باید این ایتلاف چیز مشترکی برای گفتن و انجام دادن ندارد، فقط از زمان شکل‌گیری تا اکنون چند اعلامیه در مورد دستگیری زنان معترض صادر کرده است و تمام.
پرسش:  گفتید افرادی در ایجاد یا تشویق برخی از جنبش‌ها قرار دارند که لابی‌های طالبان اند، افراد کی‌ها استند و کدام جنبش‌ها برای طالبان لابی‌ می‌کنند؟ 
پاسخ: سوءتفاهم نشود، من نگفتم جنبش‌ها لابی‌ می‌کنند، برخی افراد تشویق‌گر و ترغیب‌گر استند که حتا داخل زنده‌گی نمی‌کنند، اما در جوامع بیرونی برای خارجی‌ها خودرا موسسان و راهبران جنبش‌های زنان می‌گویند، و در عین زمان با طالبان در داخل رشته و بافته دارند. 
پرسش: به‌نظر شما آن زنان چه احتیاجی دارند که برای طالبان لابی می‌کنند؟
پاسخ: ببینید واضح بگویم نام زن افغانستان لقمه بسیار دهن‌پرکن برای چپاول و فندگیری است. دردمندانه این‌است که حتا خود زنان به همدیگر رحم نمی‌کنند. آنهایی که در کشورهای غربی زنده‌گی می‌کنند اساسا بسیاری شان با استفاده از نام زنان بیرون شده‌اند. اینها در بیست سال جمهوریت از ده‌ها کشور بیرونی انجیو و فند گرفتند و با ترفندهای مختلف فقط برای خودشان پول کمایی کردند. نمی‌گویم در جمع زنان آدم صادق و وفادار که دلسوز همجنسانش باشد وجود نداشت، ولی اجازه بدهید بگویم که تعهدی بنام زن و همجنس در ضمیر زیادی ازین زنان وجود ندارد. شما نمونه‌های درشتش را می‌بینید. مثلن خانم محبوبه سراج از طرف کدام زن نماینده تعیین شده است؟ از طرف شما؟ از طرف من؟ از طرف چه کسی؟ به یاد دارید باری خبرنگار یک رسانه ازش پرسید که زنان شمارا نماینده خود قبول ندارند او چه پاسخ داد؟ گفت دلک‌شان! همه‌‌اش بانام زنان تجارت می‌کنند. این انجیوداران نیاز می‌بینند که باطالب در داخل وصل باشند تا فندها و پروژه‌های خودرا هم با استفاده از نام زن و دختر افغانستان به پیش ببرند.
پرسش: اگر درست متوجه شده باشم، فهمیده می‌شود که شما در مورد بازی دوسویه‌ی برخی افراد یقینی هستید. جنبش‌هایی‌ که پشت‌ بنیاد و شکل‌گیری شان این افراد استند، در ایتلاف جنبش‌ها حضور دارند؟ آیا جنبش شما خود عضو این ایتلاف است؟ اگر بله، چرا پذیرفتید با جنبش‌هایی شامل ایتلاف شوید که به قول شما از سوی لابی‌های طالبان هدایت می‌شوند؟ 
پاسخ: بله جنبش ما عضو ایتلاف است. در حقیقت ما از مطرح کنندگان ایتلاف بودیم، و دلیل شخص خود من از اشتراک در ایتلاف جنبش‌ها شعوری و آگاهانه است. زنان چه در جنبش‌ها و چه در بیرون بسیار آسیب‌پذیر اند. ما در این میدان رندی‌های زیادی را شاهد بوده‌ایم که دردناک و تاسف‌آور اند. اعضای این‌ جنبش‌ها با تاسف متوجه خطای محاسباتی خود نمی‌شوند، و در عین زمان بسیار دشوار است همه را معتقد کنیم و آنهم بزودی که چه کسی از حضور و پوتانسیل شان استفاده ابزاری می‌کند. آن استفاده جویان خارج‌نشین مثلن به نهادهای مختلف خارجی که برای زنان کار می‌کنند، می‌گویند که ما در داخل با زنان در ارتباطیم، با معترضان و جنبش‌ها و قدرت سازماندهی زنان را در داخل داریم اینها هم اثبات؛ سپس ازانها ذیل بهانه‌ها و ترفندهای مختلف پول و منابع مالی طلب می‌کنند، مثلن می‌گویند ما صنف‌های آموزشی ایجاد می‌کنیم و بعد از چند زن مجبور و مظلوم در بدل پرداخت پنجصد یا یک‌هزار افغانی می‌خواهند که در یک‌خانه جمع‌ شوند و نشان‌دهند که یک دوره درسی را درحال سپری کردن هستند یا مشغول انجام فعالیتی هستند. مشکل ممنوعیت آموزش و کار بیش‌ از ده میلیون زن و دختر افغانستانی با چند صنف پروژه‌ای که حل نمی‌شود، این نتیجه‌ی برعکس می‌دهد، خاسته‌هارا تقلیل می‌دهد چیزی که هرگز نباید چنین شود.  اعضای جنبش‌هارا می‌گویند ما شمارا خارج می‌کنیم و… هزار ترفند و تجارت دیگر. من یا بهتر است بگویم شماری از ما که گوش‌ما این زنگ‌های خطرناک را شنیده است، برای آن بهم پیوسته‌ایم که این همرزمان خودرا در مقابل فریبکاری‌ها آگاهی بدهیم. این یک پوتانسیل است که ضایع شدن و استفاده سوء شدنش به خیر هیچ زنی نیست. هدف ما آگهی‌دهی و کار برای خودما(زنان) است و این هدف وقتی در قسمت زنان معترض می‌رسد حتا اولویت  بیش‌تر هم پیدا می‌کند. اگه نیاز است که آگاهی داشته باشیم، خطر استفاده‌جویی از هرطرفی که متوجه زنان باشد باید آنرا برجسته کنیم و در مقابلش قدعلم کرده باشیم.
پرسش: خانم سوره، جنبشی که شما عضو آن هستید مبرا از افراد استفاده‌جو است؟ چطور شما توانسته‌اید حضور و نفوذ این دسته افراد را در درون جریان تان جلوگیری کنید؟ 
پاسخ: متاسفانه بسیار دشوار است که بتواند همه‌چیز همزمان خوب و سرجایش باشد، نه. ممکن است دوست شخصی قبلی و دوست و همرزم فعلی در یک‌قدمی‌تان یکی‌از آن استفاده‌جویان باشد که به‌شکلی از اشکال دنبال استفاده‌جویی برامده است. بناء باید خیلی محتاطانه عمل کرد. از همین جریان خودما که در لحظات آغاز و در قسمت‌های طولانی راه شانه‌به‌شانه فعالیت کردیم، تجربه‌های فردبه‌فرد متفاوت ازهم است، یکی رفته غرب، آمریکا یا اروپا و کانادا و… رسیده اما دیگری رفته زندان و شکنجه شده، شلاق خورده و مورد تجاوز قرار گرفته. این چیزها به شکل روشنی عبرت‌انگیز هستند. تفاوت میان آن‌که رفته زندان و آن‌که سر را کشیده در جزئیات و اهداف نهفته است. کل این رفتن‌ها و رفتگی‌ها حاصل کار یا جاذبه‌ی فردی افراد خارج‌رفته نیست. من با رفتن و ماندن کسی مشکل ندارم، اما با این‌که کسی همرزم خودت را ابزار سفر خود قراربدهد و استفاده‌جویانه بیرون شود، این به حیثیت کل ما خوب نیست. همین‌حالا زبان طالب و همفکرانش بسیار سر زنان تیز است، آنان کل معترضان و کلیت اعتراضات را متهم به خواست خارج‌روی می‌کنند، در حالی که‌ واقعن اینطور نیست و هستند کسان زیادی که هدف قطعی شان ماندن و رزمیدن تا تغییر اوضاع به نفع همه‌ است. 
پرسش: از اتهامِ «اعتراض به هدف خارج رفتن» یاد کردید. تا چه مقدار این اتهام می‌تواند بلامصداق باشد؟ درحالی‌که افراد قابل ملاحظه‌ای را می‌توان شمرد که پس‌از دستگیری از سوی طالبان، یا تهدید باالقوه و باالفعل، سپس سر و درک شان از کشورهای غربی بیرون شده است. 
پاسخ: تجارب ما نشان می‌دهد که در این زمینه باید وضعیت را فردبه‌فرد، مورد نظر قرار داد. ما یک‌ دایره‌ی هدف کلان را رسم کرده‌ایم، حرف‌ها صراحت دارد، آموزش زنان، آزادی‌های شان و همه‌ی این چیزها. این‌که اگر زن و دختری بیاید و بخواهد وارد کارزار شود هیچکس از اعضا حق ندارند از ورود او ممانعت کنند چون جنبش‌ها اساسا برای زنان کار می‌کنند. اما از اول امکان ندارد ذهن و هدف شخصی و پنهانی‌ آن شخص را فهمید. همین‌گونه در مورد کسانی که یکباره سر از کشورهای بیرونی درآورده اند هم باید فردبه‌فرد نظر کرد. تعدادی واقعا تهدید شدند، شکنجه شدند، زندان‌ها را تجربه کردند و لطمه‌ی حیثیتی و هویتی دیدند، آنان حق مسلم شان است در امان بروند. مگر، معذرت می‌خواهم، یک تعداد افراد شیادانه از موقعیت این حرکت‌ها سوءاستفاده کردند، ولی از نظر ارقام در حدی نیستند که اتهام طالب و همفکرانش در مورد جنبش‌ها مصداق پیدا کند. نه، اصلا از هر ده زن معترض، در خیال دو نفر شان هم اصلا نفس خارج رفتن وجود ندارد چه برسد به این‌که بخواهند از راه اعتراضات خیابان بروند خارج. اینجا یک‌عالمه دل‌خوشی و ساده‌گی را گم کرده‌اند، دنبال همان می‌آیند و اعتراض می‌کنند. 
پرسش: جنبش‌های معترض یک شعار واحد دارند، «نان، کار، آزادی» این شعار و خواست از کجا وارد رئوس  شعارهای جنبش‌های معترض شده است؟ نیازشناسی دقیق آنرا چگونه تشریح می‌کنید؟
پاسخ: نه، این شعار از لابلا به شعار جمع بدل شد. بخت شعار بلند بود، جاذبه داشت و لُب خواسته‌های زنان در آن جای یافته بود. خودستایی نمی‌کنم، با دقت میتوانم بیاد بیاورم که این شعار را ما در اعتراضات تنهایی خود طرح کردیم، خلاصه بودن و جامعه بودنش آنرا به تیتر رسانه‌ها تبدیل کرد و با آغاز جنبش مهسا در ایران(زن، زنده‌گی، آزادی) جاافتاده شد و کابران فارسی‌زبان شبکه‌های اجتماعی این دو شعار را به صورت دو تکه‌ی موزن ترند کردند. در برخی جاها جای نان از لفظ آموزش استفاده شده است(آموزش، کار، آزادی) اما اولی و اصلی‌اش همان نان، کار، آزادی است. نیازشناسی‌اش برای آن بود و است که هم خودکفایی از زنان گرفته شد، هم کار و هم آزادی. در جمع هزاران خواسته‌ی دیگر، اینها چتر اند.
پرسش: سوره فرصت رفتن نیافته است یا تصمیم رفتن ندارد؟ 
پاسخ: من گذرنامه ندارم، و شوق و علاقه‌ای‌ هم به رفتن ندارم. اگر میخواستم بروم فقط کفایت می‌کرد که بگویم بله شما راهی پیدا کنید من موافقم که خارج شوم، یعنی امکانش را داشتم. اما من نمی‌خواهم بروم، حتما از قبل میدانم که رفتن و ماندن من وضع را تغییر نخواهد داد چون به‌هر حال من فقط یک نفرم در جمع. ولی خیر ماندن از لحاظ نتایج و تاثیر بهتر از رفتن است. خیر اش اینست که دیگر همراهان و همرزمان ناامید نمی‌شوند و دست ار کار نمی‌کشند. نمی‌گویند فلانی که خود از جمع آن چندین نفر اولی بود استفاده کرد و رفت. سوره نمی‌رود!
پرسش: از زنان در بند طالبان خبری دارید؟ 
پاسخ: فکر میکنم بند طالبان تنها به زندان‌ها و پشت میله‌ها خلاصه نمی‌شود. اگر بندها بگوییم شاید بهتر به‌نظر برسد چرا که کلیت افغانستان هم به تنهایی خود یک بند کلان برای زنان است. از کسانی که زندان رفته‌اند یا برخی از زنان را که با تجربه هزار‌ رنج و شکنجه به زور و فشار از زندان‌ها رها شده‌اند خبر دور و نزدیک دارم. فقط آرزو دارم بتوانند رنج‌ها و تجربه‌های تلخ شان را بازگو کنند و نوشته کنند. زنان زندان‌رفته از درون فروریخته‌اند. بر آنها چیزهایی رفته است که تنها خودشان حق دارند از آن سخن بگویند. 
پرسش: فکر میکنید اوضاع به سمت مثبت تغییر خواهد کرد؟
پاسخ: به نظر من درازمدت را باید مد نظر قرار داد. ما طی این دو سال و اندی شاهد تغییرات مثبت نبوده‌ایم، از هرجهت نتایج به طرف تهدید و خشونت و محدودیت در حرکت است. اینها در داخل باچنگ و دندان بجان همه‌چیز چسپیده اند، تمام توانایی خودرا در راه حفظ حاکمیت شان  بخرج خواهند داد. بنأ باید درازمدت را دید که چه حاصلی بدست میاید. مردم همه روزه ازین اوضاع متنفر می‌شوند، این تنفر اگر به خشم و طغیان جایش را بدهد. از سوی دیگر هم بحث دنیا درمورد طالبان و حکومت شان روشن شود. 
پرسش: و جنبش‌های معترض، یا با اختصار جنبشی که خود عضو آنی چه خواهد کرد؟
پاسخ: یک راه برای تغییر اوضاع و سرنگونی این ظلم وجود دارد، ادامه دادن. اگر همه‌ی ما بتوانیم در درون جنبش‌ها تشکیلات مان را منظم کنیم، غلظت خواسته‌ها و اهداف را بیش‌تر کنیم و انگیزه‌ی ادامه دادن و نتیجه گرفتن را تقویت کنیم، قطعا باید ادامه بدهیم. امید به تغییر در بلند‌مدت به دوام روش‌مند فعالیت‌های ماهم دارد. 

گفت‌وگوکننده: از فرصت و حوصله مندی‌ات سپاس‌گزارم بانو سوره عزیز. امید دارم بدرخشی و ادامه‌ی سودمند را رقم بزنیم. 
گفت‌وگو شونده: ممنونم از شما و مرکز فرهنگی خانه مولانا. به امید همکاری و ادامه.

							

مقاله ها

ما ...
مسیر ...
مطالب ...
در ...
آنچه ...

شبکه اجتماعی

نشانی کوتاه : www.khanemawlana.org

مطالب مشابه

جمعه 3 فروردين 1403