کنترل، نظارت و ازخودبیگانگی در فیلم‌های دیستوپیایی هالیوود

يكشنبه 4 آبان 1404
125 بازدید
کنترل، نظارت و ازخودبیگانگی در فیلم‌های دیستوپیایی هالیوود

نویسنده : پنجشنبه مجتبی

        سینمای هالیوود همیشه یک قسمی  بوده که می‌خواهد واقعیت‌ های اجتماعی و سیاسی را هم از داخل قاب پرده‌ی نقره‌ای به ما نشان بدهد. یکی از ژانر هایی که بسیار وقت‌ ها این کار را می‌کند، ژانر دیستوپیا است. همان طور که می‌دانید، دیستوپیا یعنی یک دنیایی فرضی که همه چیز اش خراب و سرکوبگر است، یک نوع دنیای برعکسِ آرمان‌ شهری که هیچ کسی دوست ندارد داخلش زندگی کند. در این دنیاها، کنترل، نظارت و ازخودبیگانگی آدم‌ها موضوعات محوری هستند.

یک چیز اش این است که وقتی می‌خواهی نگاه کنی به فیلم‌ های دیستوپیایی، گویا داری یک آینه‌ی بزرگ در مقابل جامعه می‌بینی؛ آینه‌ای که داخلش، قدرت‌ های بالاتر، دولت‌ ها، شرکت‌ های بزرگ یا سیستم‌ های پیچیده‌ی تکنولوژیک، آدم‌ ها را تحت فشار می‌گذارند. و این فشار یک چیزی نیست جز کنترل زندگی و ذهن ما. وقتی می‌خواهیم این مسئله را تحلیل کنیم، سه تا محور اصلی داریم:

اول: کنترل، یعنی این که کی و چطور انتخاب‌ های ما محدود می‌شود.

دوم: نظارت، یعنی این که همه چیز ما زیر ذره‌بین است و حریم شخصی از بین رفته است.

سوم: ازخودبیگانگی، یعنی اینکه آدم‌ها دیگر خودشان نیستند، بیشتر شبیه ربات یا بازیچه‌ی سیستم شده اند.

حالا در این مقاله می‌خواهیم ببینیم که این سه تا مفهوم چطور در سینمای هالیوود شکل گرفتند و چه پیام‌ های اجتماعی، فلسفی و روان‌شناختی دارند.

 

 

۱_ کنترل؛ وقتی زندگی ما دست دیگران است.

اول بیاییم از کنترل شروع کنیم. دیستوپیا در سینمای هالیوود معمولا نشان می‌دهد که آدم‌ها اصلاً آزادی انتخاب ندارند. حتی چیز های که فکر می‌کنیم شخصی است، مثل شغل، روابط، یا حتی تفکر، ممکن است به یک شکل زیرپوستی کنترل شود.

مثلا در این فیلم‌ها، اغلب یک قدرت متمرکز داریم که قوانین محکم و سخت می‌گذارد و مردم مجبور هستند مطابق آن عمل کنند. یک نوعی که گویا همه چیز یک کتاب قانون عظیم و نامرئی است که همه باید طبق آن زندگی کنند. این کنترل، فقط فیزیکی نیست، بلکه ذهن آدم‌ها را هم شامل می‌شود؛ یعنی سیستم قسمی برنامه‌ریزی شده که حتی آدم‌ها خودشان هم متوجه نشدند که کنترل می‌شوند.

در واقع، این فیلم‌ ها به ما یادآوری می‌کنند که آزادی واقعی یک چیز ظریف و شکننده‌ است، و هر چقدر هم آدم‌ها فکر کنند که آزاد هستند، ممکن است در یک شبکه‌ی بزرگ‌تر از نیروهای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک گیر کرده باشند.

 

۲_ نظارت؛ وقتی هیچ‌ چیز خصوصی نیست.

حالا برسیم به نظارت. دیستوپیا بدون نظارت مثل ماهی بدون آب می‌ماند، یعنی هیچ اثری از ترس و اجبار وجود ندارد. در فیلم‌ های هالیوود، نظارت همیشه یک ابزار برای کنترل مردم است؛ چه دوربین‌ ها باشند، چه ربات‌ها، چه شبکه‌ های پیچیده‌ی اطلاعاتی.

یکی از نکات مهم این است که نظارت، فقط یک ابزار امنیتی نیست. بلکه یک نوع ابزار قدرت و سلطه است. وقتی می‌خواهی یک جامعه‌ی دیستوپیایی بسازی، لازم است که آدم‌ ها بدانن هر حرکت شان زیر نظر است، حتی فکرشان! این فشار دائم باعث می‌شود مردم خودشان را سانسور کنند، حرفای خودشان را نزنند و اصالت خودشان را از دست بدهند.

یک نکته‌ی دیگر این است که فیلم‌ ها خیلی خوب نشان میدهند که نظارت باعث ترس و اضطراب دائمی می‌شود و آدم‌ها را از هم جدا می‌کند. وقتی می‌دانی هر حرکت ات دیده می‌شود، دیگر نمی‌توتنی صادق باشی، دیگر نمی‌توانی خودت باشی. این دقیقا مسیر ایجاد ازخودبیگانگی لست که بعداً در موردش صحبت میکنیم.

 

۳_ ازخودبیگانگی؛ وقتی آدم دیگر خودش نیست.

حالا برسیم به مهم‌ ترین بخش: ازخودبیگانگی. این اصطلاح خیلی ساده یعنی آدم حس می‌کند خودش نیست، گویا فقط یک بازیچه‌ است برای یک سیستم بزرگ‌تر. در فیلم‌ های دیستوپیایی، این موضوع همیشه پررنگ است، چون کنترل و نظارت باعث می‌شوند آدم‌ها از خودشان دور شوند.

وقتی مردم دائم تحت فشار هستند که حرفایی را بزنند یا رفتارهایی داشته باشند که با خواسته‌ی سیستم همخوانی دارد، دیگر نمی‌توانند خودشان باشند. این حالت باعث می‌شود آدم‌ها هوش هیجانی، خلاقیت و حتی حس عدالت‌ طلبی شان را از دست بدهند.

فیلم‌ ها نشان می‌دهند که این ازخودبیگانگی، یک نوع سکوت اجباری در برابر ظلم و بی‌عدالتی میاورد. آدم‌ ها حتی وقتی متوجه سرکوب و ناعدالتی می‌شوند، جرات اعتراض یا تغییر ندارند، چون سیستم آن‌قدر بزرگ و پیچیده‌ است که امید به تغییر کمرنگ می‌شود.

یک نکته‌ی جالب این است که فیلم‌ های هالیوود معمولا این از خودبیگانگی را نه فقط از زاویه‌ی سیاسی، بلکه از زاویه‌ی روان‌شناختی و فلسفی هم بررسی می‌کنند. یعنی به آدم یادآوری می‌کنند که از دست دادن آزادی و حریم شخصی، باعث می‌شود انسان کم‌کم حس هویت و معنا اش را از دست بدهد.

 

۴_ پیام‌های اجتماعی و فلسفی

حالا جمع‌بندی این سه بخش نشان می‌دهد که فیلم‌ های دیستوپیایی هالیوود بیشتر از یک سرگرمی ساده هستند. این فیلم‌ ها یک آینه‌ی بزرگ اجتماعی هستند که برای ما نشان می‌دهند:

قدرت‌ های متمرکز چطور می‌توانند زندگی ما را کنترل کنند.

نظارت دائمی چه فشار روانی و اجتماعی‌ای به مردم وارد می‌کند.

و در نهایت، از دست دادن آزادی و هویت چه اثراتی روی انسان دارد.

به نظر می‌رسد هدف فیلم‌ ها این است که یک نوع هشدار فرهنگی و اجتماعی به مخاطب بدهد: متوجه باشیم آزادی و هویت‌ مان را از دست ندهیم، وگرنه جامعه می‌تواند ما را به موجودات بی‌هویت و منفعل تبدیل کند.

 

پس جمع‌بندی این است که، وقتی در سینمای هالیوود به ژانر دیستوپیا نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که کنترل، نظارت و ازخودبیگانگی ستون‌ های اصلی روایت هستند. این فیلم‌ ها نه فقط قصه می‌گویند، بلکه یک نوع درس فلسفی و اجتماعی هم می‌دهند: آزادی، هویت و حق انتخاب آدم‌ ها چیزهای کوچک و شکننده‌ای نیستند، بلکه ارزشمندترین سرمایه‌های انسانی هستند.

در نهایت، این ژانر برای ما یادآوری می‌کند که اگر کنترل و نظارت بیش از حد را بپذیریم، آدم‌ ها ممکن است خودشان را گم کنند و جامعه‌ای بسازیم که داخلش همه فقط نقش بازی می‌کنند. و این، همان چیزی است که هالیوود به شکل جذاب و دراماتیک در دیستوپیا هایش همیشه نشان می‌دهد: یک هشدار بزرگ درباره‌ی آینده‌ای که ممکن است ساخته شود، اگر انسان‌ها نسبت به آزادی و هویت‌ شان بی‌توجه باشند.



										    

مقاله ها

شبکه اجتماعی

نشانی کوتاه : www.khanemawlana.org

مطالب مشابه

چهارشنبه 5 آذر 1404