زبان دری، یکی از شاخه های اصلی فارسی نو، در طول تاریخ ادبیات فارسی نقش بسیار مهمی داشته است. این زبان از حدود قرن چهارم هجری در خراسان بزرگ، بلخ، بخارا و هرات شکل گرفت و کمکم تبدیل شد به زبان رسمی شعر و ادب شرق دنیای فارسی زبان. شعر دری از همان اول فقط یک ابزار هنری نبود؛ یک نوع آیینهست که فرهنگ، عرفان، تاریخ و ذهن مردم آن دوران را نشان میدهد.
اگر بخواهیم مسیر تحول زبان و سبک شعر دری را از قرن چهارم تا امروز دنبال کنیم، درواقع داریم مسیر تغییر ذهن و نگاه آدم های این سرزمین را مرور میکنیم. در این مسیر، شعر دری از زبانی ساده و مستقیم، به زبانی پیچیده و پر از رمز و استعاره تبدیل شد، و بعد دوباره برگشت به سمت سادگی و زبان مردم.
۱_ دورهی آغازین (قرن چهارم تا ششم هجری): سادگی و استواری
اوایل قرن چهارم هجری، در دربار سامانیان، شعر فارسی به زبان دری شکل گرفت. رودکی سمرقندی را معمولاً پدر شعر دری میندانند؛ چون اولین کسی بود که توانست زبان روزمرهی مردم خراسان را به زبانی شاعرانه و موسیقایی تبدیل کند. شعر رودکی صادق، روشن و بیتکلّف بود؛ هنوز هم وقتی میخوانید اش، حس میکنید به زبان آدمهای عادی حرف میزند.
شاعران دیگر مثل شهید بلخی، دقیقی طوسی و منوچهری دامغانی هم در تثبیت این سبک نقش داشتند. این دوره به سبک خراسانی معروف است؛ ویژگیاش هم زبانی صریح، توصیف های طبیعی، و دوری از پیچیدگی است. واژههای عربی هنوز خیلی کم در شعر دیده میشدند، و جملهها معمولاً کوتاه و خوشآهنگ بودند.
۲_ دورهی میانه (قرن ششم تا هشتم هجری): ورود اندیشه و عرفان
از قرن ششم به بعد، شعر دری از آن سادگی اولیه فاصله گرفت و وارد یک فضای فکری و معنویتر شد. سنایی غزنوی با "حدیقهالحقیقه" شعر را از مدح و توصیف بیرونی برد به سمت تفکر و عرفان. بعد از آن، شاعرانی مثل عطار نیشابوری و مولانا جلالالدین بلخی راهش را ادامه دادند.
در این دوره، زبان شعر پر از رمز، تمثیل و تصویر شد. جمله ها بلندتر و موسیقی شعر پیچیدهتر شد. مفاهیم فلسفی و عرفانی باعث شدن زبان دری عمق بیشتری پیدا کند. مثلاً مولانا در مثنوی با زبانی که ساده به نظر میرسد، حرف هایی میزند که چند تا لایهٔ معنایی دارند.
۳_ دورهی سبک هندی (قرن نهم تا یازدهم هجری): پیچیدگی و خیالپردازی
بعد از دوران مغول و تیموری، مرکز شعر از خراسان رفت به هند و ایران مرکزی. اینجا بود که سبک جدیدی شکل گرفت که بهش گفتن "سبک هندی". شاعرایی مثل صائب تبریزی، کلیم کاشانی و بیدل دهلوی در این سبک درخشش زیادی داشتند.
ویژگی اصلی این سبک، خیال پردازی شدید و استفاده از ایهام و استعاره است. شاعر دنبال کشف رابطه های پنهان بین چیزها است، و زبان اش خیلی شخصی و ذهنی است. مثلاً بیدل دهلوی شعرش پر از تصویرهای پیچیده و ترکیبهای تازه است، طوری که فهمیدن بعضی بیت هایش واقعاً تلاش میخواهد. اما درعین حال، زبانش یک زیبایی عمیق دارد که بعد ها روی شاعران افغانستانی خیلی تأثیر گذاشت.
۴_ دورهی بازگشت و سادگی دوباره (قرن دوازدهم تا نوزدهم)
بعد از یه دورهٔ طولانیِ تقلید از سبک هندی، کمکم شاعرها احساس کردند شعر از مردم فاصله گرفته. به همین خاطر جنبشی به وجود آمد که برایش گفتند سبک بازگشت. هدفش این بود که زبان شعر دوباره ساده و نزدیک به زبان مردم بشود، مثل شعر رودکی و فردوسی.
در افغانستان هم در قرن های نوزده و بیست میلادی، شاعرانی مثل خلیلالله خلیلی، عبدالهادی داوی، قاری عبدالله و واصف باختری تلاش کردن شعر دری را زنده نگه دارند. زبانشان نه مثل قدیم سخت و مصنوعی بود، نه مثل شعر نو کاملاً بیقالب. آنها سعی کردند بین سنت و نوگرایی یک تعادل بسازند و شعر را به درد جامعه شان نزدیک کنند.
۵_ شعر معاصر (قرن بیستم تا امروز): از قالب تا آزادی
قرن بیستم نقطهٔ عطفی در شعر دری بود. از یک طرف، جنبش شعر نو ایران به رهبری نیما یوشیج روی شاعرای دری زبان هم تأثیر گذاشت؛ از طرف دیگر، شرایط سیاسی و اجتماعی افغانستان، شعر را به سمت مضامین تازه برد.
خلیلالله خلیلی هنوز با قالبهای کلاسیک شعر میگفت، ولی لحنش مردمیتر و دغدغههاش انسانیتر شده بود. بعد از آن، شاعرانی مثل قهار عاصی و واصف باختری، شعر را از لحاظ زبان و ساختار مدرنتر کردند.
در شعر معاصر دری، زبان از حالت رسمی و سنگین خارج شده. شاعر از کلمههای روزمره استفاده میکند، لحنش شخصی است، و بیشتر از احساسات و تجربه های خودش حرف میزند. مضامین مثل جنگ، مهاجرت، عشق، وطن و آزادی در شعر امروز جایگاه ویژهای دارند. حضور شاعران زن مثل پروین پژواک، حمیرا نگار و لیلا صراحت روشنی هم باعث شده زبان شعر دری لطافت و تنوع بیشتری پیدا کند.
شعر دری در این هزار سال، مثل یک رود دراز از بین تاریخ رد شده. از زلالی سادهی رودکی تا پیچیدگی موجدار بیدل، و از فخامت خلیلی تا صمیمیت شعر امروز، همیشه در حال تغییر بوده ولی هیچ وقت هویت خودش را از دست نداد است.
تحول زبان و سبک در شعر دری فقط یک تغییر زبانی نیست؛ انعکاس تحول فکری و فرهنگی مردم است. وقتی جامعه از دربار و اشراف به سمت مردم و زندگی واقعی آمده، شعر هم به همراهش تغییر کرده است.
امروز شعر دری زنده است، پویا است و خودش را با دنیای مدرن وفق میدهد، اما هنوز هم ریشهاش در همان خاک خراسان است؛ زبانی که هزار سال پیش رودکی همراهش گفت:
بوی جوی مولیان آید همی..
و هنوز هم آن بوی کهن در شعر معاصر دری حس میشود؛ فقط شکل و صدای آن شعر، مثل زمانهای که در آن زندگی میکنیم، تغییر یافته است.
ما ...