کارخانگی زنان؛ درنگی به کتاب انقلاب در نقطه صفر

جمعه 3 فروردين 1403

نویسنده : فرزانه کریمی

بعد از صرف غذا، بدون هیچ مسئولیتی برخاست و رفت و به امور شخصی خود رسید؟ جمع کردن لیوان‌ها و بشقاب ها، شستن و جابجا کردن و بفکر وعده‌ی غذایی بعد  شدن؛ چه؟ چه‌کسی می‌خواهد پاکیزه‌گی را مراعات کند، چربی‌هارا بشوید و سینک ظرف‌شویی را آنطور که باید، تمیز نگهدارد، چگونه می‌توان زنی را تصور کرد که به اندازه‌ی یکنفر، به اندازه‌ی خودش، نگران پاکیزه‌گی محیط اطرافش است. کسی که در طول روز به آماده کردن صبحانه و ناهار و شام برای دیگران فکر نمی‌کند، چگونه می‌شود زنی به لکه‌ی روی فرش، روی کابینت، دسته‌ی یخچال، پاشیدگی لباس ها فکر نکند؟
بپرسیم:
اگر زنان در سراسر جهان این درگیری‌های ذهنی را نمی‌داشتند چه تغییری در وضعیت عمومی‌شان می‌آمد؟ چقدر از نیروی فکری‌شان را ذخیره می‌کردند؟ به چه مسائل مهمی می‌پرداختند؟ مراقبت از فرزندان چه میزان انرژی از مادران می‌گیرد؟ چه چالش‌هایی پیش‌روی مادران می‌گذارد؟ با تولد هر طفل چند زنجیر به زنجیرهای پای مادران اضافه می شود؟ صدای قاشقی که کَف آشپزخانه می‌افتد، درب کابینتی که باز مانده، شیری که روی اجاق گاز سررفته و اجاق گازی که باید مجددا پاکیزه شود، لباس های سفید… اینها چقدر تمرکز می‌خواهد، تکرارِ روزانه‌ی این کارها چه میزان از نیروی فکری و جسمی زنان را می‌بلعد؟ تصور کنیم، اگر اینها نبودند زنان چه‌تعداد کتاب‌های جالب و قدرتمند می‌نوشتند، چقدر سفر می‌کردند و تماشاگر طبیعت و جهان و شگفتی‌هایش می‌شدند؟ 
«انقلاب در نقطه صفر»
انقلابی که از درون خانه، از آشپزخانه، اتاق خواب وپذیرایی شروع می‌شود. 
«مطالبه‌ی مزد برای کار خانگی زنان»
سیلویا فدریچی در این کتاب سعی کرده جانب زنِ خانه‌دار باشد، او می‌گوید: زنان و مردان در کنار هم قرار بگیرند و دولت را مخاطب قرار دهند. مزد به کسی تعلق بگیرد که کارخانگی را انجام می‌دهد.
نه به زن!
 کار خانگی زنان: این یعنی کارِبدونِ مزدی که با تحمیل و زور، روی دوشِ زنان گذاشته شده است، بی ارزش انگاری شده، مرتبط به جنسیت و مقدس پنداری می‌شود. در این نوع کار، دشواری‌های زیادی وجود دارد که بی‌اهمیت جلوه داده می‌شود زنانِ بسیاری تقریبا «همه‌ی زنان» در سرتاسر جهان نیروی بدنی و فکری‌شان را در بهترین سالهای عمرشان صرف کارخانگی و خدمات‌رسانی رایگان برای دیگران می‌کنند؛ دچار فرسودگی بدنی و مبتلا به بیماری‌های مختلف می‌شوند و در آخر روز بیکار نامیده می‌شوند!
در واقع  زن خانه‌دار در تمام جهان یک موجودِ کاملن منفعل به لحاظ فکری است، که مجبور می‌شود از دساتیر مردهای خانه پیروی کند، در جامعه‌ی مردسالار، عمده‌ی تصامیم رادرهر زمینه‌ای (حتی شخصی‌ترین امورات زنان) مردان اتخاذ می‌کنند و زنانِ خانه‌دار صرفن تصامیم را اجرا می‌کنند، البته در مسیر این اجرا سرزنش و تحقیر و توهین هم می‌شوند، این یعنی در گذر زمان، مغزِ زنان خانه‌دار به صورت خود به خود قفل می‌شود و از اندیشیدن می‌ماند حتی تجسمِ راه‌ها، پیدا کردن آدرس‌ها و استفاده کردن از ابزار پیشرفته فن‌آوری‌های امروزین برای زنان خانه‌دار مشکل و گاهی غیر ممکن می‌شود. کار خانه‌گی در عینِ بی‌اهمیت جلوه داده شدنش بسیار مهم و حیاتی است. این یک تحمیل است و به هیچ عنوان کاری از روی عشق نیست. حیاتی بودنش به این دلیل است که «نیروی کار بازتولید» می‌کند.
بله؛ بر خلاف باور عمومی و چیزی که ملکه‌ی ذهن‌ها شده، این‌کار به هیچ عنوان کاری از روی عشق و علاقه نیست! بلکه در طول تاریخ واژه‌ی عشق برای نامرئی کردن بیشتر این‌کار به‌کار برده شده‌است. کار خانگی زنان موجب بازتولید نیروی کار می‌شود، کارگر به خانه می‌آید می‌خورد و می‌نوشد، پاکیزه می‌شود، خدمات جنسی و عاطفی دریافت می‌کند، در واقع خانه جایی برای فرونشاندنِ خشم حاصل از خستگی کار روزانه و کم کردن بار تمام فشار و توهین و تحقیری است که فرد از صاحب کار دریافت کرده است. او نیرو می‌گیرد و به کارخانه بر می‌گردد، در واقع کار خانگی باعث «بازتولید نیروی کار» می‌شود. 
نقش زنان در این میان بسیار مهم است که همواره سطحی انگاری می‌شود، تاسف‌بار است که زن بعلاوه نیرو و ساعاتی که برای کار می‌گذارد همیشه به تحمل و بردباری هم تشویق می‌شود. از فدریچی می خوانیم: هر چه مرد بیش‌تر خدمت کند و در کار به او امر و نهی شود خودش هم بیش‌تر امر و نهی میکند. در اینجا بعلاوه‌ی اینکه نیروی کار زن بی‌اهمیت جلوه داده شده، وی همواره به قربانی بودن تشویق می‌شود و در عین حال زیر بار امر و نهی‌های اضافی هم می‌رود.
این یعنی تحملِ فشاری جسمی و روانی که عادی سازی شده و مضاعف است. اهمیت کار خانگی باید به آن بازگردانده شود قطعن  این‌کار باید قابلِ دید شود. با مرئی سازی کار خانگی زنان، در واقع مناسبات سرمایه‌داری برهم می‌خورد و پول هنگفتی را که سرمایه‌داری از محلِ اینهمه کار بدون مزد به جیب میزند وارد محاسبات جدید اش می‌شود. اینگونه اهمیتِ «بازتولید نیروی کار» هویدا می‌شود. به‌رسمیت شناختن کار خانگی به عنوان شغل و گنجاندن این موضوع در قوانین کار کشورها یعنی
«انقلاب در نقطه صفر».

فدریچی می‌گوید: غیر مزدی بودن کار خانگی قدرتمندترین سلاحی است که این باور رایج نادرست را تقویت می‌کند که کار خانگی کار نیست و بدین ترتیب مانع مبارزه‌ی زنان می‌شود. حتی اگر زن در بیرون از خانه  شاغل شود و بابتِ شغل دوم اش مُزد دریافت کند، باز هم شغل اولش که کار خانگی است رهایش نمی‌کند. و به نسبتِ  سنتی بودن خانواده‌ها زن شاغل بیش‌تر تحت فشار قرار می‌گیرد، در صورت کم آوردن تایم و انرژی و تسلیم شدنِ زن، او تهدید به خانه نشینی و قطع شدن درآمدی که حاصل از شغل دومش است، می‌شود.
زن باید نهایت تلاش خودرا به خرج دهد تا مردان؛هم‌جنسان و جامعه از وی و عملکردش راضی باشند. باید به شغل اولش که همانا کار خانگی است بصورت تمام و کمال برسد؛ طوری که هیچ کمی و کاستی دیگران را  متوجه ساعاتی که او بیرون از خانه مصروف شغل دومش است را بیاد نیاورد،  در عین حال زن همیشه اسیر کمال‌گرایی صاحب کار در محیط کاری شغل دومش است چه اینکه او زن است و باید ثابت بسازد که با وجود زن بودن، باروری، مراقبت از کودکان، پریود و انجام کارخانگی بازهم می‌تواند کار بیرون از خانه را بصورت ایده‌آل و بدون کمی و کاستی انجام دهد. زن پیوسته در حال ثابت کردن توانایی و مهارت خویش به صورت مضاعف به صاحب‌کار است. از این‌رو دریافت مزد در برابر کار خانگی یک مبارزه و  انقلاب است این مبارزه فعالیت‌های زنان را بیاد می‌آورد و پُر اهمیت می‌کند، این انقلاب از نقطه‌ی صفر (از خانه) شروع می‌شود.
مطالبه‌ی مزد برای کار خانگی به‌خودی خود انتظارات جامعه و ذات جامعه پذیری‌مان را زیر سوال می‌برد با این وجود باید مسیر را ادامه دهیم. مبارزه باید تا زمانی ادامه یابد که کارخانگی در سر تا سر جهان بعنوان یک شغل محسوب شود.
مبارزه، بخش‌های زیادی دارد از جمله اینکه مفهوم مطالبه‌ی مزد برای کار خانگی وارد ادبیات سیاسی و تئوریزه شود، مبارزه جهانی باشد، بار نقد های فمینیستی و مارکسیستی داشته باشد، مبارزه‌ی دوام دار باشد..

گریزی به  زنان افغانستان
در  1972 که کارزار مطالبه‌ی مزد برای کار خانگی توسط زنانی از ایتالیا، انگلستان، فرانسه و ایالات متحده، به راه افتاد، در افغانستان چه خبر بود؟ در 2023 حقوق زنان افغانستانی چیست؟ واقعیت وَهم آلود و اندوه‌باری است که اکنون فکر کردن به حقوق زنان افغانستان جرات زیادی می‌طلبد. چه اینکه زنان افغانستان جز کارخانگی و اطاعت از مردان حق دیگری ندارند. آنچه اینجا در مورد کار خانگی زنان میخوانم مسئولیت تحمیلی مشترکی است که به زنان جهان داده شده است، افغانستان هم ذیل این مجموعه قرار می گیرد، در افغانستان اما به شیوه‌های تندروانه و بنیادی‌تر، تلاش می‌شود زنان در خانه‌ها بمانند و فعالیت محوری شان کارخانگی باشد. زنان با وحشت از فضاهای عمومی حذف می‌شوند و به پستوهای‌خانه ها رانده می‌شوند. از سال ۲۰۲۱ زنان افغانستان شاملِ لطف «همبستگی خواهرانه» جهانی نشدند. چیزی نمانده که زنان افغانستان حق حیات شان را از دست بدهند.
در افغانستان، دو منسوخ «بنیادگرایی دینی» و «امپریالیزم» زنان را زیر چکمه‌های خونین شان لِه کرده‌اند. قطعا در این  آشفتگی نقطه‌ی آغازِ طغیان بر وضعیت فعلی، بیرون شدن از خانه هاست. اما راه بسی دشوار است و ناهموار، راهی با تنهایی مطلق بدون هیچ توجه و همکاری از سوی جامعه‌ی جهانی و فمینیست های جهان.
								

مقاله ها

ما ...
مسیر ...
مطالب ...
در ...
آنچه ...

شبکه اجتماعی

نشانی کوتاه : www.khanemawlana.org

مطالب مشابه