در شناختِ خداوندگار بلخ؛ تاملی در سرچشمه‌های مولاناپژوهی درآمد

جمعه 3 فروردين 1403

نویسنده : ضیاءالحق مهرنوش

خداوندگارِ‌ بلخ، جلال‏الدین‌محمد بلخی، مشهور به‏مولوی(604- 672 مهتابی)، یکی از ستونه‌های بنیادین معرفت بشری و یکی از قله‏های دیرآشنا و دشوارشناخت زبان و ادبیات فارسی‏دری دانسته می‌شود. سیرِ زند‏گی این الگوی معرفت و دانایی، گه‏گاهی، به‏ویژه حُجَّت مهاجرت خانوادۀ وی از سرزمین نیاکان خویش ـ بلخ ـ رزآلود، افسانه‌گون و پیچیده می‏نماید. همان‌گونه که دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، در کتاب «پله‌پله تا ملاقات خدا» به‌روشن‌داشت این موضوع پرداخته و سیر زند‌گی خانوادة جلال‌الدین محمد بلخی را با چشم‌انداز روان‌کاوانه تصویر کرده است، شاید این رازآلود‏گی نیز رمز و رازی داشته باشد. 
باوجودی‌که در میان خوبان پارسی‏گوی، به‌تعبیر حافظی، این «بخشندگانِ عمر»، بهتر‏ین، بیش‏ترین و روشمندترین پژوهش‏ها دربارۀ زند‏گی، چگونگی مهاجرت و زمینه‌ها و فرصت‌های دانش‏اندوزی این فرزانه‌مرد نگاشته آمده است؛ با آن‌هم، گاهی دست پژوهنده و محققی که در آرزوی آشامیدن آبِ شناسایی این «حریفِ دوزخ‌آشامان مست» است، زیر نگاشته‌های معجزه‌گونِ مناقب‌نگارانِ کرامت‌پردازْ و تذکره‌نگارانْ گیر می‌ماند که هیچ هم‌خوانی با شواهد و مدارک تاریخی ندارند. 
شناختِ مولانایی که شمس‌ تبریزی خود را در شناخت وی قاصر می‌داند ـ «والله که من در شناخت مولانا قاصرم» ـ و شرق و غرب را مات و مبهوت دیدگاه‏ها، اندیشه‏ها، جهان‏بینی، فراخ‏نگری‏های دینی ـ مذهبی(کثرت‌گرایی)، صلح‏جویی و آتشی‏گرایی فرهنگی ـ اجتماعی‏اش کرده است و اندیش‌ورزان بزرگ جهان را واداشته است تا سر به‏سندان معرفت‏شناسی و عشق‏ورزی‏اش بگذارند و از خرمن اندیشه‏ها و جهان‏نگری‏هایش خوشه‏چینی کنند و «مفسّر آزادی بشر» قلمدادش کنند، کاری است که از توان و نیروی این دریوزۀ دانش‏ و معرفت‏ بیرون است و «شرط انصاف  نباشد که من نیز فرمان نبرم.» 
روزگار زندگی مولوی، روزگار دشواری‌ها، درگیری‌ها و ناملایمت‌های سیاسی، اجتماعی، افتصادی و فرهنگی بود. به‌سخن نویسندۀ «ملت عشق»، «در عصر که تعصب‌ها و پیش‌داوری‌ها تا اعماق جامعه ریشه دوانده بود، [مولوی] از معنویات فراگیر و صلح‌جو دفاع کرد. درِ خانه‌اش را به‌روی همۀ انسان‌ها گشود و برجهاد باطنی تاکید ورزید که هدفش به‌کمال رساندن انسان بود»(شافاک، 1396: 41). از این رهگذر، شناخت این بلخی‌زادۀ مهاجر، نیازمند دقت و تامل عمیق و دقیق در سرچشمه‌ها و مناهلی است که پیرامون وی نگاشته آمده است. 
تاملی در سرچشمه‌های مولوی‌پژوهی
پژوهش‏ها و تحقیقاتی راکه از زمان درگذشت جلال‏الدین محمد بلخی ـ به‌بیان دکترکنی «این شگفتیِ تبارِ انسانی» و به‌زبان علی دشتی، این «شاعرِ شاعران» که «از برای مصلحتی در حبس دنیا مانده است» ـ تا این روزگار  پیرامون وی به‏انجام رسیده‏ است، چه از نگاه تاریخ و اعتبار تاریخی، چه از نگاه اعتبار دانشگاهی و چه از نظر رعایت اصول و موازین پژوهشی و دقت و تامل، به‌چندبخش می‌توان دسته‌بندی کرد. اما از آن‌جایی که از یک‌سو پرداختن به‌تمام منابع مولوی‌شناسی سخت و سنگین می‌نماید و از سوی دیگر، این یادداشت ظرفیت معرفی تمام آن سرچشمه‌ها را ندارد، این نبشتار، به‌گونۀ گذرا، به‌معرفی مناهل اولیه بسنده می‌نماید. 
برهان گوهرین پرداختن به‌سرچشمه‌های نخستین این است که تمام پژوهش‌ها، رساله‌ها، جستارها، مقاله‌ها و تحلیل‌هایی که پیرامون زندگی، اندیشه و جهان‌بینی مولوی نگاشته آمده است، ریشه در آبشخورهایی دارند که در این یادداشت به‌معرفی گرفته شده‌اند: 
یک‌: نخستین منبعی که به‌جزییات تمام به‌ثبت وقایع و حوادث زندگی مولوی پرداخته است، ابتدانامۀ سلطان‌ولد، فرزند بزرگ مولانا است. «سلطان‏ولد، نخستین کسی است که تصویر روایی از زند‏گی ملای روم را در «ابتدانامه» که به«ولدنامه» هم معروف است، پیش چشم ما قرار  می‏دهد»(لوییس، 1385: 317). رسالۀ منظوم سلطان‏ولد، در گوهر، تفسیرعارفانۀ زند‏گی خانوادۀ جلال‏الدین است که در سال 690 مهتابی به‌نظم کشیده شده است. سلطان‏ولد که خود از نزدیک گواه رویدادهایی بوده که در این سرگذشت‏نامۀ منظوم روشن کرده است، درست بیست‏سال پس از درگذشت مولانا، این اقدام را کرده است. از همین چشم‌انداز، رسالۀ سلطان‏ولد، نخستین و مهم‌ترین آبشخور در شناخت جلال‏الدین محمد بلخی شمرده می‏شود. 
اهمیت این رساله در شناخت زندگی و فهم آثار مولانا چنان است که محمدعلی موحّد، یکی از مولوی‌پژوهان آراسته به‌زیور خرد و دانایی حوزۀ زبان فارسی(ایرانی)، در دیباچۀ کتاب «قصه‌ها» ـ کهن‌ترین روایت از ماجرای شمس و مولانا ـ پیرامون ارزش آن چنین داد سخن داده است:«هم‌چنان که نماز بی‌الحمد نمی‌شود، هیچ کار جدی دربارۀ مولانا بدون دقت و تامل در زیر و بم گزارش سلطان‌ولد میسر نیست»(موحد، 1396: 12). همین‌گونه، محمدعلی موحّد، در رسالۀ «شمس تبریزی» که به‌بررسی ابعاد تاریک سیر زندگی شمس‌الدین محمد بن ملک‌داد تبریزی پرداخته است، «قدیمی‌ترین مدارک»(موحد، 1387، 39) پیرامون زندگی و کارنامۀ شمس تبریزی را ابتدانامۀ سلطان‌ولد، رسالۀ سپه‌سالار و مناقب‌العارفین احمدافلاکی معرفی نموده است. 
 دو: پس از سرگذشت‏نامۀ جاوید سلطان‏ولد که بیست‌سال پس از مرگِ پدرش نظم کرده؛ دومین رساله‏یی که  پنجاه‏سال پس از درگذشت جلالِ دین نگاشته آمده، «رسالۀ» سپه‏سالار است. نویسدۀ این رساله، «مجدالدین فریدون بن احمد است که به‏علت سپاهی‏گری در روزگار سلجوقیان، به‏سپه‏سالار معروف شده است»(گولپینارلی، 1384: 75). از گواهی‏های درون کتاب چنین برمی‏آید که نگارش «رسالۀ» سپه‏سالار، زمانیِ بینِ سال‏های 710 یا 712 تا 739 مهتابی، انجام پذیرفته است. 
سه: پس از رسالۀ منظوم سلطان‏ولد و رسالۀ سپه‏سالار، سومین سرچشمه‌یی که زیر نام منبعِ دستِ اول، دربارۀ زند‏گی جلال‏الدین محمد بلخی در دست‏داریم، «مناقب‏العارفین» ـ صفات شایستۀ عارف‏ها ـ از احمد افلاکی(در گذشت 30 رجب 761 مهتابی) است. شمس‏الدین احمد افلاکی، نگارش مناقب‏العارفین خود را ـ چنان‏که خود در دیباچۀ آن یاد کرده ـ به‏سال 718 ، در خانقاهِ مولویان قونیه آغاز کرده است. عبدالباقی گولپینارلی، مولوی‌شناس مغفور ترک، در کتاب ارزشمند خود:«مولانا جلال‌الدین؛ زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌یی از آن‌ها» پیرامون مناقب‌العارفین نگاشته است:«این کتاب، برخلاف مناقب سپه‌سالار که از رویدادهای کوچک به‌طور خلاصه بحث می‌کند، سرشار از حادثه‌ها است»(همان، 76).
پس از این سه منبع، دو منبعِ دیگری که در جغرافیای اصلی زبان فارسی‏دری ـ خراسان ـ نگارش یافته‏اند، عبارتند از: «نفحات‏الاُنس» نورالدین عبدالرحمان جامی ـ817 - 898 مهتابی ـ نویسندۀ «سلامان و اَبسال» است که در سال 880 مهتابی آغاز و در سال 883 مهتابی پایان یافته است. پایه و بن‏مایۀ یادداشت‏های «نفحات‏الاُنس» راکه در روشن‏داشت روزگار، حال و احوال بیش از شش‏صد شیخ نگاشته آمده است، روایت‏های «طبقات‏الصوفیۀ» سُلَمی تشکیل می‏دهد که خواجۀ انصار، عبدالله انصاری ـ 396- 481 مهتابی ـ با افزوده‏هایی، آن را دوبارۀ بازنویسی کرده است. نویسدۀ نفحات‏الاُنس، عبدالرحمان جامی، نیز آگاهی‏هایی را تا روزگار خود «از کتاب‏های معتبر دیگر سنجیده و برچیده» و بدان افزوده است ـ چهار سده پس از آن را(لوییس، 1385: 343). 
واپسین کتابی که در شناخت خطِ سَیرِ زندگی جلالِ دین، در میان اهل پژوهش، زیر نام منبعِ دستِ نخست کارایی دارد، «تذکره‏الشعرا»ی دولت‏شاه سمرقندی است. این کتاب، یکی از چند نگاشتۀ فراگیر ـ جامع ـ «متعلق به دورۀ میانه است که آگاهی‏های ارزنده‏یی را در پیوند به‏شناخت شاعران پارسی‏گوی فراهم آورده است. نویسنده این تذکره، کار خود را در پنجاه‏سالگی، روز 28 شوال سال 892 و ده ـ دوازده‏سال پس از جامی تمام کرده است»(همان).
این منابع، باوجودی که در سرزمین‌های متفاوت نگاشته آمده‌اند و در هریکی از این سرچشمه‌ها، موضوعات از چشم‌اندازهای مختلف به‌بحث و بررسی گرفته شده‌  روایت گردیده‌اند، اما اگر دقت و تامل خواننده را همراهی نماید، به‌زودی درمی‌یابد که این منابع، در واقع مکمل یک‌دیگرند. یعنی موضوع‌ها و مسایل مطروحه و روایت گردیده در هریکی از این کتاب‌ها، کلید فهم دیگری است. آثار گران‌سنگ حضرت مولانا و مقالات شمس تبریزی نیز، از چنین ویژگی برخوردارند. 
پیامد
این یادداشت، به‌صورت گذرا، به‌معرفی منابع دست اول پیرامون مولوی‌ پرداخته است. از میان سرچشمه‌هایی که به‌معرفی گرفته شده‌اند، ابتدانامۀ سلطان‌ولد، رسالۀ سپه‌سالار و مناقب‌العارفین احمدافلاکی، در قونیه تحریر گردیده و نفحات‌الاُنس نورالدین عبدالرحمان جامی و تذکره‌الشعرهای دولت‌شاه سمرقندی، در حوزۀ زبان فارسی نوشته شده‌اند. هریک از این منابع، به‌تناسب تاریخ و زمان نگارش‌ها، اهمیت و جایگاه خود را دارند. پژوهشگر و مولوی‌شناسی که در پژوهش‌های خود، این منابع را زیر چشم نداشته باشد، تحقیق و پژوهشی که انجام می‌دهد، از اهمیت و اعتبار لازم علمی و دانشگاهی برخوردار نخواهد بود. 
نکتۀ دیگری که برهانِ اصلی معرفی سرچشمه‌های مولوی‌پژوهی گردید، این است که اگر اتفاقی و حادثۀ دامن‌گیری زندگی نگردد، اراده بر آن است که  در این ماه‌نامه، جستارهای پیرامون زندگانی، آثار، اندیشه‌ها و جهان‌بینی مولوی به‌رشتۀ تحریر درآید. به‌همین مناسبت و برای این که نظم و نظامی در کارها وجود داشته باشد، پیش از همه، به‌معرفی سرچشمه‌های اصلی مولوی‌شناسی پرداخته‌ آمد. فرجام سخن را با بیتی از حافظ شیرازی به‌پایان می‌رسانم که هم‌زینت‌آرای کلام باشد و هم برتابندۀ اهداف و برنامه‌های آینده.
				همتم بدرقۀ راه کن ای طاهر قدس		
که دراز است ره مقصود و من نوسفرم
									

مقاله ها

ما ...
مسیر ...
مطالب ...
در ...
آنچه ...

شبکه اجتماعی

نشانی کوتاه : www.khanemawlana.org

مطالب مشابه

پنجشنبه 6 ارديبهش