آرایش زنانه، کنش شخصی یا واکنش به فشار اجتماعی؟

سه شنبه 4 شهريور 1404
177 بازدید
آرایش زنانه، کنش شخصی یا واکنش به فشار اجتماعی؟

نویسنده : الهه بشریار

        از وقتی که یادم می آید، زن های اطرافم همیشه یک آیینه داشتند. یکی در بیک، یکی در الماری، یکی در بکسک پول. و همیشه هم یک چیزی برای آماده کردن خودشان داشتند، مثلا: لبسرین، خط چشم، ریمل، کرم پودر، عطر و...
و گویا «زن بودن» با «رسیدگی» تعریف می‌شد. حتی وقتی کسی حال نداشت باز هم میگفت باش کمی کریم پودر و کمی سرخی و لبسرین بزنم تا کمی سرحال معلوم شوم. ولی همین عادت همیشه‌گی، همین کار سادۀ آرایش کردن، در بطن خودش یک سوال قدیمی دارد که هنوز بسیاری ها همرایش درگیر استند: آیا زن برای خودش آرایش میکند؟ یا چون ازش انتظار می‌رود؟
راستش وقتی به این سوال فکر میکنم، ذهنم از خاطره‌ها پر می‌شود. روز های که در مکتب برای ما می‌گفتند «دختر خوب آرایش نمی‌کند» یا وقتی دانشگاه میرفتیم استاد ما بخصوص استادان ثقافت اسلامی تا یک دختر را میدیدند که آرایش کرده یا لبسرین سرخ به لب زده، یکباره دست می‌زدند به نصیحت های روانشناسانه که«با ظاهر که نمیشه شخصیت بسازین». 
اما آن طرف، همان جامعه‌ای که آرایش کردن را تابو میدانست، زن بی آرایش را هم زود قضاوت میکرد:
چقدر بی روح هستی!
چرا به خودت نمیرسی؟
زن باید مرتب باشد!
و این‌جاست که قصه پیچیده می‌شود. وقتی آرایش می‌کند، می‌گویند برای جلب توجه آرایش کرده. اگر آرایش نمیکند، می‌گویند که به خودش نمی‌رسد. اگر بخواهد زیبا باشد می‌گویند دنبال مرد است و اگر هم نخواهد به خود برسد می‌گویند که افسرده است.
در این میان صدای خود زن کجاست؟ اصلا زن آرایش می‌کند چون خودش می‌خواهد؟ یا چون کاری باید بکند که دیگران برایش نگویند: خراب، زشت، بی فکر، بی حوصله و بی زنانگی؟
بیاید کمی عمیق‌ تر نگاه کنیم.
در جوامع سنتی، مثل افغانستان یا بسیاری کشور های دیگر در خاورمیانه، زن از کودکی آموزش می‌بیند که بدنش از خودش نیست. لباس اش را باید رعایت کند، رفتارش را باید کنترل کند، صدایش را باید پایین بیاورد و ظاهرش باید طوری باشد که نه زیاد جلب توجه کنه و نه خیلی بی‌حال به‌ نظر بیاید.
یعنی هم‌ زمان هم باید زیبا باشی، هم نجیب!
آرایش درچنین فضایی، دیگر فقط یک انتخاب شخصی نیست، یک نوع بازی با مرزهاست. زن باید حواسش باشد که نه زیاد بدرخشد که متهم بشود، نه زیادی ساده باشد که برایش بی‌تفاوتی یا افسردگی نسبت بدهند.
اینجا دیگر نمی‌توانیم راحت بگویم: آرایش یک انتخاب فردی است. چون این انتخاب در خلأ اتفاق نمی‌افتد. زن از لحظه‌ای که از خانه  بیرون میشود، هزار تا نگاه رویش است: از رانندۀ تاکسی تا همکار، تا پولیس، تا رهگذر. همه قضاوت می‌کنند و زن، اغلب بین دو قطب حرکت می‌کند: قضاوت شدن برای زیاد بودن یا قضاوت شدن برای کم بودن.
از طرفی دیگر، ما نمی‌توانیم انکار کنیم که برای بسیاری از زن‌ها، آرایش یک نوع لذت شخصی است. یک حس خوب، یه نوع قدرت. اینکه آدم بتواند خودش را در آینه ببیند و لذت ببرد. مثل یک بوم نقاشی که دست خودش است.
من زن‌ هایی را می‌شناسم که می‌گویند: وقتی آرایش میکنم، حس می‌کنم زنده‌ام. یا آن جملۀ معروف: برای خودم آرایش می‌کنم، نه برای تو! و این حس، کاملاً قابل احترام است. چون خیلی وقت‌ها در جهانی که زن‌ ها کنترل زیادی روی بدن و زندگی‌ شان ندارند، همین انتخاب‌ های کوچک مثل رنگ لبسرین یا مدل ابرو یک نوع تمرین قدرت شخصی است. یک چیزی فقط برای خودش.
آرایش، برای بسیاری ها یک فضای خصوصی وسط یک دنیای عمومی‌ است. یک چیزی شبیه پناهگاه. وقتی زندگی روی اعصاب است، یا وقتی زن با هزار تا نگاه خسته می‌شود، یک خط چشم، یا یک لبسرین ملایم، می‌تواند یک نوع آغوش باشد برای خودش.
حالا سوال بعد این است: این دو تا زاویۀ نگاه، در تناقض هستند؟ نه لزوماً. چون ما می‌توانیم قبول کنیم که آرایش هم می‌توانند کنش شخصی باشد، هم واکنش به فشار اجتماعی. مسئله این است که انتخاب، واقعی باشد. یعنی چی؟ یعنی زن بتواند بدون ترس از قضاوت، تصمیم بگیرد. اگر دلش خواست آرایش کند و اگر دلش نخواست، نکند.
نه اینکه مجبور باشه برای اینکه در امان بماند، یک مدل خاص باشد. نه اینکه مجبور باشد به خاطر گرفتن کار، یا جلب رضایت خانواده، یا فرار از برچسب‌ های تحقیرآمیز، ظاهرش را تغییر بدهد. یک جای دیگری که این ماجرا خیلی پیچیده می‌شود، فضای مجازی است.
در اینستاگرام و تیک‌تاک، یک مدل زیبایی خاص مد شده که اغلب دست‌ نیافتنی است. لب‌های درشت، مژه‌های بلند، پوست بی‌نقص، بینی فانتزی؛ و خیلی از دخترا و زن‌ها، مخصوصاً در جامعه‌ هایی مثل افغانستان که هنوز از آزادی محروم استند، از همان فضای مجازی یاد می‌گیرند که «زیبا بودن» فقط یعنی شبیه فلان اینفلوئنسر بودن.
اینجا دیگر آرایش فقط یک انتخاب ساده نیست، یک نوع اضطرار است. یک فشار پنهان برای شبیه بودن و کسی که نمی‌تواند یا نمی‌خواد این مسیر رو برود، کم‌کم از خودش خجالت می‌کشد. یعنی حتی حق طبیعی لذت بردن از زیبایی، وقتی با استاندارد های تحمیلی یکجا می‌شود، تبدیل به زور نرم می‌شود.
یکی از دوست هایم می‌گفت: «من آرایش می‌کنم چون اگر نکنم، فامیل می‌گویند بی‌حال و افسرده‌ است، شوهر پیدا نمیکنی، یا شوهرت رهایت می‌کند. آرایش برای من یک نوع  زره شده، نه زینت». این جمله تکان‌دهنده‌ است. چون نشان می‌دهد که گاهی آرایش حتی لذت هم نیست، فقط یک پوشش برای زنده ماندن وسط فشارهای جنسیتی است.
زن‌هایی که یاد گرفتند فقط وقتی زیبا هستن که مصنوعی باشند. و این، خیلی ترسناک است. در نهایت، سؤال مهم این است: چطور بفهمیم آرایش یک زن، انتخاب خودش است یا نتیجه‌ی فشار؟ واقعیت این است که ما از بیرون نمی‌توانیم قضاوت کنیم. تا وقتی زن در محیطی نباشد که آزادانه انتخاب کند، نمی‌شود فهمید چی انتخاب شخصی است و چی تحمیلی.
برای همین، به‌جای قضاوت زن‌ها بخاطر آرایش کردن یا نکردن شان، باید فضا را قسمی بسازیم که انتخاب واقعی ممکن باشد. یعنی کاری نداشته باشیم کی لبسرین زده، کی نزده، کی چادر سرش است، کی نیست. مهم این است که خودش بخواهد، خودش انتخاب کند، خودش لذت ببرد.
در یک جمله: آرایش اگر از جای آزادی بیاید، کنش است؛ اگر از ترس و فشار باشد، واکنش است؛ و هیچ‌کس جز خود زن نمی‌داند کدام است.
								    

مقاله ها

شبکه اجتماعی

نشانی کوتاه : www.khanemawlana.org

مطالب مشابه