بیایید از یک تصویر آشنا آغاز کنیم. دختری با چپن یا چادری، بیکاش را محکم در دست گرفته و با احتیاط از کنار چند مرد ناشناس میگذرد. هنوز چند قدمی برنداشته که یکی از مردها با صدای بلند و لحنی تحقیرآمیز یا شوخیآلود میگوید: «بهبه، عجب ماهی!» یا «عروس مادرم میشی؟» و دیگری هم چیزی به آن اضافه میکند. دختر اخم میکند، تندتر قدم برمیدارد، سعی میکند نشنیده بگیرد، اما صداها در ذهنش میپیچند و او را رها نمیکنند. این صحنه برای بسیاری از زنان و دختران – بهویژه در افغانستان – نهتنها آشناست، بلکه بخشی از واقعیت روزمرهی آنهاست. پرزهپـرانی یا متلک، فقط یک شوخی بیمزه یا حرف سطحی نیست؛ این رفتار، نوعی ابراز قدرت و پیامی نانوشته است که میگوید: «تو اینجا اضافی هستی؛ جای تو در کوچه و خیابان نیست.» در این نوشتار، میخواهم بررسی کنیم که چگونه پرزهپـرانی، در بافت سنتی و مذهبی جامعهی ما، به ابزاری پنهان برای حذف زن از فضاهای عمومی تبدیل میشود. پرزهپـرانی: شوخی یا خشونت؟ بسیاری پرزهپـرانی را شوخی سادهای میپندارند؛ جملهای، خندهای، و بعد هم تمام. اما واقعیت این است که برای زنان، این تجربه نهتنها خندهدار نیست، بلکه آزاردهنده، تحقیرآمیز و گاه ترسناک است. در فضای شهری افغانستان، زنان هنگام خروج از خانه، پیوسته زیر نگاهها و نظرهای مردانه قرار دارند: گاهی جملهای، گاهی سوتی، و گاه فقط یک نگاه سنگین. همهی اینها در دستهی آزار خیابانی میگنجند که پرزهپـرانی بخش برجستهی آن است. اما چرا پرزهپـرانی اینقدر شایع است؟ پاسخ را باید در ریشههای عمیقتری جست: نابرابری قدرت، سرکوب جنسی، فقدان آموزش جنسی و نبود احترام به حریم فردی. در جامعهای که حضور زن در خیابان یک «استثنا» تلقی میشود، بسیاری از مردان تصور میکنند اگر زنی در فضای عمومی حضور دارد، پس یا دنبال توجه است یا «بیحیا» است. در چنین بستری، پرزهپـرانی نقش پیامرسانی غیرمستقیم را بازی میکند: مردی که خود را صاحب کوچه و خیابان میداند، با گفتن یک جملهی بهظاهر بیضرر، به زن یادآوری میکند که این فضا به او تعلق ندارد و اگر میخواهد در آن حضور داشته باشد، باید بهای روانیاش را بپردازد. سکوت یا مقاومت؟ واکنش زنان اکثر زنان، بهویژه در افغانستان، سعی میکنند پرزهها را نادیده بگیرند. نه از سر بیاهمیتی، بلکه چون پاسخ دادن ممکن است به تشدید ماجرا بینجامد: از تهدید و پیگیری گرفته تا حتی خشونت فیزیکی یا تعرض. با این حال، در سالهای اخیر، گروهی از زنان – از دانشجویان گرفته تا فعالان حقوق زن – علیه این فرهنگ سکوت ایستادهاند. آنان با راهاندازی کارزارهای آگاهیبخشی، استفاده از رسانههای اجتماعی و گفتوگوهای عمومی، تلاش کردند تا مفهوم آزار خیابانی را به زبان بیاورند و تابوی آن را بشکنند. اما آیا این تلاشها کافیست؟ متأسفانه نه. چرا که ساختار اجتماعی و فرهنگی هنوز طوری طراحی شده که مردان بهندرت بابت این رفتار سرزنش میشوند، در حالی که زنان بابت حضورشان در کوچه و خیابان قضاوت میشوند. یکی از پیامدهای مستقیم پرزهپـرانی، محدود شدن حضور زن در فضاهای عمومی است. بسیاری از خانوادهها، وقتی میفهمند دخترشان مورد آزار کلامی قرار گرفته، بهجای مقابله با عامل آزار، از دختر میخواهند که دیگر بیرون نرود، یا فقط با محرم همراه شود، یا مسیرش را تغییر دهد و زودتر به خانه بازگردد. این واکنش، بهمرور، درونی میشود: زن یاد میگیرد که کوچه و خیابان، برای او مکان امنی نیست و حضور در آن، هزینه دارد. نتیجه؟ حذف تدریجی زن از اجتماع، بازار کار، دانشگاه، و زندگی عمومی. و این دقیقاً همان چیزی است که فرهنگ مردسالار در پیاش است: زنی که دیده نشود، شنیده نشود، و در نهایت، فراموش شود. پرزهپـرانی یا متلکگویی، شوخی کوچکی نیست. شکلی پنهان از خشونت است؛ ابزاری نامرئی اما مؤثر برای سرکوب زن و حذف او از فضای عمومی. در جامعهای مثل افغانستان، که زنان برای هر متر آزادی میجنگند، همین پرزهها میتوانند ابزار بازدارندهای باشند برای عقب راندن آنان. اما راه حل وجود دارد: آموزش، آگاهیرسانی، و همبستگی زنها و مردهایی که به برابری باور دارند. چون زنان فقط نمیخواهند «راه بروند»؛ آنها میخواهند، مثل هر انسان دیگری، در کوچه و خیابان «حق حضور» داشته باشند.
ما ...