ما ...
نویسنده : عبدالله دانش
وزارت معارف طالبان، صد هزار معلم جدید به مدارس خصوصی اختصاص داد طالبان با تجربه از شکست دور نخست شان در شمال افغانستان، در صدد تغییر رویکردهای جنگی و شیوههای مبارزاتی خود برآمدهاند. این گروه در دور نخست در حاکمیت دور نخست در شمال کشور بیگانه، بیاساس و محروم از حمایتهای مردمی بود؛ اما پس از شکست و فروپاشی نظام امارت درسال 2001میلادی، تلاش نمود تا در شمال فکر تولید کرده و قوت خویش را افزایش دهد. طالبان توانستند با استفاده از احساسات و خوشباوریهای دینی تودهها، بیکاری، فقر و بیسوادی آنان، دست به ایجاد مدرسهها و نهادهای آموزشی دینی زده و از این طریق، فرزندان مردم را جذب گروه خویش نمایند. وعدهیَ پُستهای حکومتی و امتیازات مادی به فرماندهان محلی در صفحات شمال و همچنان تثقیف واژهی طالب به مجاهد از ترفندهای جدید این گروه بود که در تقویت جبهات شان تاکنون سودبخش واقع شدهاست. در سوی دیگر، ایجاد دولت مافیایی، نقض حقوق بشر، تاراج دارایی های عامه سلب و مسخره کردن دموکراسی، روزتاروز نا رضایتی مردم را افزایش داد و شیرازهی حکومتی را که به قیمت خون هزاران انسان بنا شده بود از هم گسیخت. بههمینگونه، عدم ثبت، عدم نظارت و عدم تفتیش فعالیتهای نهادهای دولتی و غیردولتی، مصرفهای کلان وزارت معارف در ساخت مدرسههای دینی، دارالعلومها و دارالحفاظها، انتقال هزاران طالب مسلح در لباس کوچی و چادرنشین در ولایتهای شمال و شمالی و حضور همفکران و همکاران طالب در درون نظام جمهوری، از جملهی فعالیتهای ناسنجیده و غفلتهای حکومت پیشین بود که زمینههای سربازگیری را برای طالبان مساعدتر ساخته و دست آنان را در راستای پرورش نیروهای تروریست باز گذاشت. طالب به این فعالیتها هم اکتفا نکرد، در کنار تدریس تندروانه و پرورش هزاران تروریست در مدرسههای داخل کشور، با بهراهانداختن تبلیغات بزرگی که هزینهی آنرا کشورهای حامی طالب میپرداخت، هزاران تن را تشویق به رفتن به مدرسههای پاکستان، مخصوصاً مدرسهی حقانیه نمود که نمونههای اصلی آن در میان طالبان غیر پشتون «بدخشی و تخاری» شاهد استیم. بدینگونه طالبان با جذب اقوام غیر پشتون تلاش کردند تا ساختار قومی و زبانی این گروه را تغییر داده و آنرا ملی و متعلق به همه اقوام نسبت دهند. با توجه به سطح پایین سواد و تحصیل در افغانستان و قرائتهای عامیانه از دین، طبیعیست که نهال آرزوی هر جنبشیکه پسوند اسلام در آن پیوند شده باشد، زودتر به ثمر میرسد. ازهمینروست که برنامهریزی طالبان و حامیان داخلی و خارجی شان نیز مثمر واقع شده و نتیجهی مطلوبی را در قبال داشته است. یادکردنیست که عمدهترین دلیل سقوط ولایت های شمال کشور، حضور طالبان تربیت یافته و تولید شده در کارخانه های خود آن ولایتها بودهاست. یعنی اینکه هر ولایت شمال کشور را، طالب پرورش یافته همان ولایت تسخیر کرد؛ نه طالبان جنوبی و پاکستانی. بهدنبال این موفقیت، طالبان در صدد افزایش و گسترش مدرسههای دینی و جذب صدهاهزار تن دیگر به عنوان شاگرد و استاد به این نهادهای آموزشی گردیدهاند. اخیراً ملاهیبتالله رهبر این گروه، صدهزار بست جدید معلمی را به مدرسههای خصوصی و محلی اختصاص داده است. هر چند معینیت تعلیمات اسلامی طالبان، در اوایل قدرت گیری شان اعلام کرده بودند که در هر ولسوالی سه مدرسه خواهند ساخت؛ مگر به نظر میرسد که اهدای صدهزار بست جدید در بخش تعلیمات اسلامی این رقم را به مراتب افزایش خواهد داد. تعداد مدرسههای دینی در زمان جمهوریت در حدود 1212 باب میرسید؛ اما طالبان آنرا در مدت کوتاهی به ششهزار مدرسه افزایش داده اند که با تقسیم صدهزار بست دیگر، برای هر ده خانواده در شهر و روستاهای افغانستان یک مدرسه سهمیه داده خواهد شد. با اندکی درنگ قابل درک است که طالبان مکتبها و دانشگاهها را به روی دختران بستهاند، اما دروازههای مدرسههای دینی را باز گذاشتهاند؛ این عملکرد آنان نشان میدهد که این گروه در تلاش است تا روند تروریستپروری را در بطن مادران نیز آغاز نماید. گسترش و ازدیاد مدرسههای دینی، دهها هزار نیروی جنگی رایگان را در اختیار طالب قرار داده که برآیند آن تقویت ایدولوژی طالبانی، تحکیم قدرت و ثروتاندوزی عدهی معدودی از تیکهداران این گروه بوده، و تدوام اینگونه پروژهها در درازمدت، خطرات بزرگیرا در پی دارد. به باور نگارنده، اگر کشورهای همسایه و جهان دست از دامان آلودهی طالبان بر ندارد و کارخانههای تولید تروریست را در افغانستان فلج نسازند و بهقول ملکالشعرای بهار: فکر ویرانشدن خانهی صیّاد نکنند، دامنهی آتش برافروخته شده در این کشور، آشیان آنان را نیز خواهد سوخت.